پیام خود را بنویسید

جستجو در مقالات منتشر شده


6 نتیجه برای دانشگاه

زهرا زمانیان، مرضیه روشن سروستانی، میترا صداقتی، مهناز قطمیری، بهرام کوهنورد،
دوره 3، شماره 4 - ( 12-1394 )
چکیده

مقدمه: اساتید و کارکنان از ارکان اساسی در هر دانشگاه می‌باشند. بدیهی است که اختلال در این ارکان سبب افت کیفیت آموزشی و ارائه خدمات آموزشی خواهد شد. هدف این مطالعه ارزیابی ارتباط بار کاری ذهنی اساتید با رضایت شغلی آنان در دانشگاه علوم پزشکی و دانشگاه وابسته به وزارت علوم می‌باشد.

مواد و روش­ها: مطالعه به‌صورت توصیفی – تحلیلی و بر روی 164 نفر از اساتید و کارکنان انجام شد. ابزار پژوهش شامل سه پرسشنامه اطلاعات دموگرافیک، شاخص بار کاری (NASA TLX) و رضایت شغلی (JDI) بود. جهت آنالیز داده‌ها از روش One Way ANOVA استفاده گردید.

یافته‌ها: نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که بار کار در افراد مورد مطالعه تأثیر معناداری بر روی رضایت شغلی در این افراد ندارد (05/0p>) و در بررسی­های انجام شده در هر گروه میزان بارکاری در گروه اساتید بیشتر از گروه کارمندان و در اساتید دانشگاه علوم پزشکی بیشتر از گروه اساتید دانشگاه وابسته به وزارت علوم می‌باشد. در صورتی که 5/14% از اساتید دانشگاه علوم پزشکی و 76/30% از اساتید دانشگاه وابسته به وزارت علوم رضایت شغلی داشتند و میزان سطح رضایت شغلی در گروه اساتید کمتر از کارکنان بود. عدم وجود ارتباط بین سطح رضایت شغلی و بارکاری با ویژگی‌های شغلی و دموگرافیک فرد از دیگر نتایج این مطالعه بود.

نتیجه‌گیری: با توجه به بالا بودن میزان فشار ذهنی، فشار زمانی و تلاش و کوشش نسبت به دیگر زیر مقیاس‌های بارکاری اساتید، توصیه می‌شود که مطالعات بیشتری در راستای علل ایجاد فشارها به عمل­آید تا بتوان راه­های کاهش این پارامترها را تعیین و در راستای کاهش یا حذف آن‌ها اقداماتی به عمل آورد.


یداله حمیدی، عبدالعزیز محمدی، علیرضا سلطانیان، ایرج محمدفام،
دوره 3، شماره 4 - ( 12-1394 )
چکیده

مقدمه: ارتقاء کیفیت زندگی کاری کارکنان مستلزم وجود فرهنگ سازمانی خاصی است که از خلاقیت، خودگردانی، مسئولیت‌پذیری و مشارکت کارکنان حمایت کند. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط فرهنگ سازمانی با کیفیت زندگی کاری در میان کارکنان انجام گرفت.

مواد و روش­ها: این مطالعه از نوع همبستگی و مقطعی بود که در سال 1394 انجام شد. تعداد 145 نفر از کارکنان ستادی معاونت‌های مختلف دانشگاه علوم پزشکی همدان به روش تصادفی انتخاب شدند. در این مطالعه، داده‌ها توسط پرسشنامه جمع‌آوری شد. برای سنجش فرهنگ سازمانی از پرسشنامه رابینز و برای اندازه‌گیری کیفیت زندگی کاری از پرسشنامه والتون با طیف امتیاز لیکرت استفاده شد. داده‌ها با استفاده از نرم‌افزار SPPS و آزمون همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.

یافته‌ها: میانگین فرهنگ سازمانی در این مطالعه (04/3) در حد متوسط بود. بین فرهنگ سازمانی و مؤلفه‌های آن با کیفیت زندگی کاری، ارتباط معنادار و مثبت وجود داشت (001/0P-value=، 64/0 r =). نتایج آزمون رگرسیون خطی نیز نشان داد که فرهنگ سازمانی تأثیر مثبت و معنی‌داری بر روی کیفیت زندگی کاری دارد.

نتیجه‌گیری: با توجه به نتایج این مطالعه، بهبود کیفیت زندگی کاری، افزایش رضایتمندی و مشارکت کارکنان، نیازمند تغییر در مؤلفه‌های فرهنگ سازمانی می‌باشد. در صورت ایجاد و توسعه فرهنگ سازمانی مناسب می‌توان شاهد افزایش سطح کیفیت زندگی کاری کارکنان و در نهایت ارتقاء کیفیت و افزایش بهره­وری خدمات دانشگاهی بود.


یداله حمیدی، زهرا طوسی، لیلی تاپاک،
دوره 6، شماره 1 - ( 3-1397 )
چکیده

زمینه و هدف: منابع انسانی سازمان‌ها با قابلیت‌ها و توانمندی‌های بالقوه خود، چنانچه مورد توجه قرار گیرند، نقش مهم و حساسی را در ارتقاء کیفیت و بهره‌وری ایفا خواهند نمود که در مباحث ماکروارگونومی نیز با هدف ارتقاء عملکرد سازمان به آن پرداخته شده است. لذا این مطالعه با هدف بررسی رابطه قابلیت‌های فردی و بهبود کیفیت و بهره‌وری در دانشکاه علوم پزشکی همدان انجام شد.
روش ­کار: این پژوهش از نوع توصیفی/تحلیلی بوده که با روش نمونه‌گیری تصادفی 295نفر از مدیران وکارشناسان واحدهای ستادی دانشگاه انتخاب شدند و داده‌ها بوسیله 2پرسشنامه «سازمان یادگیرنده پیتر سنگه» و «مدیریت کیفیت فراگیر» گردآوری شد. تحلیل داده‌ها به کمک روش‌های آمار توصیفی و آزمون آماری‌تی و آنالیز واریانس در سطح اطمینان 95‌درصد، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون با کمک نرم‌افزار Spss16 صورت پذیرفت.
یافته‌ها: نتایج، میانگین قابلیت‌های فردی را 1/23 نشان داد. همچنین نتایج حاکی از وجود ارتباط و همبستگی مثبت و معنادار بین قابلیت‌های فردی و بهره‌وری سازمان می‌باشد(p<0/001) بطوری که به ازای یک واحد افزایش در نمره قابلیت‌های فردی، نمره پیامدهای بهبودکیفیت و بهره‌وری 09/0‌واحد افزایش خواهد یافت (001/0p< ،018/0, SE=09/0b=). تفاوت معناداری در قابلیت‌های فردی بر حسب مشخصات دموگرافیک مشاهده نشد.
نتیجه گیری: بهره‌وری در بخش خدمات بـیش از آنکـه بـه فنـاوری و سـایر عوامـل بسـتگی داشـته باشـد بـه منـابع انسـانی و عـواملی کـه بـرآن تـاثیر می‌گذارند، بستگی دارد. لذا توجه به قابلیت‌ها و توانمندسازی منابع انسانی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و می‌توان با رویکرد ماکروارگونومی و توسعه زیرساختهای مرتبط با توانمندسازی کارکنان، به افزایش کارآئی، بهره‌وری و بهبود کیفیت دست یافت.

عباسعلی جعفری ندوشن، گلناز باقری، فاطمه سادات موسوی ندوشن،
دوره 8، شماره 3 - ( 8-1399 )
چکیده

زمینه و هدف: اعضای هیئت‌علمی دانشگاه نقش اساسی در آموزش و کیفیت آن ایفا می‌‌کنند. بااین‌حال، شرایط کاری آن‌ها به‌گونه‌‌ای است که با اختلالات جدی اسکلتی‌‌عضلانی مواجه هستند. شیوع ویروس کووید-۱۹ و تعطیلی دانشگاه‌‌ها و آموزش مجازی شرایط کاری اعضای هیئت‌‌علمی را سخت‌‌تر از قبل کرده است. هدف این تحقیق بررسی تأثیر این ویروس روی شیوع اختلالات اسکلتی‌‌عضلانی اعضای هیئت‌‌علمی دانشگاه یزد و استخراج متغیرهای تأثیرگذار بر این اختلالات بود.
روش­‌کار: این تحقیق توصیفی‌‌پیمایشی در سال ۱۳۹۹ روی ۲۲۰ نفر از اعضای هیئت‌‌علمی دانشگاه یزد انجام شد. این افراد به روش نمونه‌‌گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. داده‌ها با استفاده از پرسشنامۀ استاندارد نوردیک در دو مرحلۀ قبل و بعد از شیوع ویروس جمع‌‌آوری و در نرم‌افزار SPSS نسخۀ ۲۵ با آزمون‌های مقایسۀ زوجی و t مستقل و آنالیز واریانس تجزیه‌‌و‌تحلیل شد.
یافته‌‌ها: اختلالات اسکلتی‌‌عضلانی بعد از شیوع ویروس در اکثر اندام‌‌ها افزایش معناداری را تجربه کرد؛ به‌طوری‌که درصد فراوانی در گردن برای سه پردیس دانشگاه از ۳۶ و ۴۰ و ۳۱درصد به ۵۵ و ۵۲ و ۴۴درصد افزایش یافت. ناگفته نماند بین جنسیت و سابقۀ کار و روش تدریس با شیوع اختلالات رابطه معناداری وجود داشت و بیشترین اختلال نیز در کمر و گردن و زانو بود.
نتیجه گیری:
درصد کمی از اعضای هیئت‌علمی فعالیت‌های ورزشی و نرمش‌های روزانه را انجام می‌دادند که می‌توان با برنامه‌ریزی روی این فعالیت‌ها، اختلالات را کاهش داد. همچنین، دانشگاه‌ می‌تواند با تقسیم‌بندی آموزش مجازی در طول روز و هفته از تمرکز آموزش در زمانی خاص جلوگیری کند و باعث کاهش این اختلالات شود.

حامد احمدی، مجتبی نوراللهی، محمدرضا سلیمانی، احسان بی‌طرف،
دوره 10، شماره 4 - ( 12-1401 )
چکیده

اهداف: محیط‌هایی که ساخته‌ی دست انسان‌ها هستند می‌توانند اثرات منفی و مثبتی بر کره‌ی زمین بگذراند. یکی از مصنوع‌های دو جنبه‌ای، ساخت و ساز بناهایی برای زندگی مردم است، ساختمان‌سازی‌هایی که به صورت بی‌قاعده و به سرعت در حال ساخت هستند، به مصرف بی‌رویه‌ی منابع فسیلی و به اتلاف انرژی منجر می‌شوند. بنابراین یکی از مهم‌ترین مواردی که در طراحی یک ساختمان مهم است، تأمین آسایش حرارتی آن می‌باشد؛ آسایشی که تأثیر مستقیم بر عملکرد شناختی انسان‌ها دارد. در این پژوهش علاوه بر مبحث آسایش حرارتی به خستگی در کلاس درس که یکی از مؤلفه‌های تأثیرگذار در عملکرد شناختی دانشجویان است پرداختیم.
روش ‌‌‌کار: در این پژوهش به بررسی و مقایسه‌ی عملکرد شناختی افراد در محدوده‌ی آسایش حرارتی و محدوده‌ی پیشنهادی استاندارد اشری (American Society of Heating, Refrigerating and Air Conditioning Engineers) ASHERI پرداخته شد. برای بررسی عملکرد آنان در محدوده‌های مختلف دمایی، ۲۲۰ نفر از دانشجویان رشته‌ی معماری دانشگاه‌های شهر ایلام با روش نمونه‌گیری تصادفی سیستماتیک انتخاب شدند. وضعیت آسایش حرارتی، عملکردهای شناختی و خستگی افراد پس از اندازه‌گیری عوامل محیطی از طریق پرسش‌نامه و نرم‌افزارهای استاندارد عملکرد شناختی مورد ارزیابی قرار گرفت.
یافته‌ها: علاوه بر آسایش حرارتی که ارتباط مستقیم بر روی عملکرد شناختی دانشجویان دارد، گذر زمان نیز از این قاعده مستثنی نیست، به بیان دیگر عملکرد شناختی دانشجویان برگفته شده از آسایش حرارتی و گذر زمان است که تأثیر مستقیم در بازدهی علمی، ذهنی و همچنین بازدهی عملی آنان دارد پس از بررسی داده‌ها در این خصوص به نتایج معنی‌داری رسیدیم که بیانگر بیشترین بازدهی دانشجویان در شرایط آسایش حرارتی مناسب و در بازه‌ی زمانی ۶۰ دقیقه ابتدایی شروع عملکرد آنان بوده است.
نتیجه‌گیری: نتایج این پژوهش نشان داد، حتی اگر در کلاس درس دانشجویان، آسایش حرارتی کلاس‌ها بر اساس استاندارد ASHERI تأمین شده باشد عملکرد شناختی دانشجویان بعد از گذشت ۶۰ دقیقه از شروع کلاس افت پیدا خواهد کرد.

مدینه محمودی، بهناز مهاجران، حسن قلاوندی،
دوره 12، شماره 2 - ( 5-1403 )
چکیده

اهداف: امروزه، سازمان‌های آموزشی به توسعه‌ی جوامع منجر می‌شوند و دانشگاه‌های هر کشور و رهبران آن‌ها در این زمینه نقش مهمی دارند؛ بنابراین، پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر ویژگی‌های رهبری معنوی و هویت اجتماعی بر هوش فرهنگی با تأکید بر نقش میانجی مسئولیت‌پذیری اجتماعی درباره‌ی مدیران دانشگاه ارومیه انجام شد.
روش ‌‌‌کار: روش پژوهش از نظر هدف توصیفی بود. جامعه‌ی آماری تمام مدیران دانشگاه ارومیه بودند (۱۵۱ نفر) که با توجه ‌به محدود بودن جامعه‌ی آماری، کل جامعه در نقش نمونه‌ی آماری وارد مطالعه شدند. برای گردآوری اطلاعات از پرسش‌نامه‌های استاندارد هوش فرهنگی ایرلی و آنگ (۲۰۰۴)، مسئولیت‌پذیری اجتماعی کارول (۱۹۹۱)، رهبری معنوی فرای (۲۰۰۵) و هویت اجتماعی جنکینز (۱۹۹۶) استفاده شد. روایی ابزارها با تحلیل عاملی تأییدی و پایایی آن‌ها با ضریب آلفای کرونباخ تأیید شد. برای تجزیه‌وتحلیل داده‌ها از آمار توصیفی و استنباطی (مدل‌سازی معادلات ساختاری) و نرم‌افزارهایSPSS۲۸  و lisrel ۸/۱ استفاده شد.
یافته‌ها: نتایج پژوهش حاکی از تأثیر مثبت و معنادار ویژگی‌های رهبری معنوی بر هوش فرهنگی مدیران دانشگاه ارومیه است. همچنین، هویت اجتماعی بر هوش فرهنگی این مدیران تأثیر مثبت و معناداری دارد. ویژگی‌های رهبری معنوی و هویت اجتماعی به‌طور مستقیم بر مسئولیت‌پذیری اجتماعی مدیران دانشگاه ارومیه تأثیر می‌گذارد که این مسئولیت‌پذیری به سهم خود بر هوش فرهنگی آن‌ها اثرگذار است. علاوه ‌بر این، ویژگی‌های رهبری معنوی و هویت اجتماعی به‌طور غیرمستقیم و با میانجی‌گری مسئولیت‌پذیری اجتماعی بر هوش فرهنگی مدیران دانشگاه ارومیه تأثیر می‌گذارد.
نتیجه‌گیری: با ارتقای ویژگی‌های رهبری معنوی و هویت اجتماعی مدیران دانشگاه ارومیه، که بر هوش فرهنگی مدیران تأثیر می‌گذارد، می‌توان عملکرد دانشگاه را ارتقا داد و همچنین، مسئولیت‌پذیری کارمندان افزایش پیدا خواهد کرد.


صفحه 1 از 1     

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به مجله ارگونومی می باشد.

طراحی و برنامه نویسی : یکتاوب افزار شرق

© 2025 CC BY-NC 4.0 | Iranian Journal of Ergonomics

Designed & Developed by : Yektaweb